دل بردن حرم امام رضا!
از همان ورودش به حرم مطهر با لحنی بسیار زننده تذکر حجابی شنید!اصلا کسی حواسش به او نبود اما بعد از تذکر همه به او نگاه میکردند!
تیپ و ظاهرش با خیلی ها متفاوت بود اما از همان ورودی خواهران سوزناک گریه میکرد دلش بدجور شکسته بود.
خودم را فراموش کردم و تعقیبش کردم موقع نماز بود بین صف نمازگران نشست و من هم کنارش برای خودم جایی باز کردم ..چه قدر زیبا خدا خدا میکرد ،نماز اول را خواندیم بین دونماز دعا برای جان رهبر و شعار برای حفظ انقلاب خدایا خدایا تا انقلاب مهدی...بلند میگفت...مشتش را گره کرد صدای تکبیر الله اکبر همه ی حرم را پر کرده بود .دستم را بالا بردم بلند شعار دادم صداهایمان در هم گره خورد نگاهم کرد و لبخند زد و هردو بلندتر فریاد زدیم ..
تسبیحش را برداشت تسبیحات حضرت زهرا...با روسریش موهایش را پوشاند، چادرش را جلوی صورتش کشید ..شانه هایش دوباره لرزید!